تو خودت هستی / سمن پوخرال
در حاشیه غیر زندگی ایستاده
اشکال غیر موجود را بغل کردن
مثل باد که نمیوزد
با فسیل های رغبت به زندگی
درود به معنی های که دیگران تا امروز با آن داده اند
مثل طراوت مهر
هنوز هم من شیفته لانه ها هستم
و خوشبوی گلهای بی مهر
اگر محبتت را جزر و مد بندد
عجین نکرده است گرده های قلبم را
و عشق رایحه ها
نوسان آهنگ هایم
تصاویر شعرهایم
و افسانه ی زندگیم
همه یک اجرای گنگ و دلگیر
بی هدف را ماند
گرما و زیبایی آفتاب
وقتی در نوک درختان بی برگ می تابد
پرتو خورشید نمی تابید
تا روح من را بردارد
و هر صبح
زندگی تازه نمی آورد
پرنده های که برای من آهنگ میخوانند
نمیدانستند که چطور از قلب
گلوهایشان را لبریز از عشق کنند
شادی های من فرار میکردند
و به زمانه های تهی میرفتند
با این گمان که شاید همین زندگی باشد
غافل از رمز عشق
و نوای خوش زندگی
اگر تو چنین ریتم را برهم نمیزدی
تو در قلبم چنگ زدی
با نرمی و عشق
که حتی آهسته ترین صدا
میتواند بلرزاندش
اگر تو با رنگ های شوخ ساختهی خودت
آرزوهای مان بسان نمایشنامه نمی نوشتی
با رنگ های کاذب
قشنگی مخلوقات پژمرده میشد
اگر تو آنچنان که هستی
نمیبودی
لبریز از نغمه های شاد زندگی
من این چنین سرشار از انرژی و امید
با آرمان های بی شماری که داریم
در مقابلت نمی بودم
............................................................................................
Suman Pokhrel translated into Persian by Nazi Karim
.............................................................................................
This translation was first published on Kabulnath
Related Posts
See Allमैले लेख्न शुरू गरेको, र तपाईँले पढ्न थाल्नुभएको अक्षरहरूको यो थुप्रो एउटा कविता हो । मैले भोलि अभिव्यक्त गर्ने, र तपाईँले मन लगाएर वा...